
حرف دل
#حرفـــــ_دلـــــ
مختار : تو چرا از قافله عشــــــــــق جا ماندے !؟؟؟
ڪيان : راه گم ڪردم ابو اسحاق . . .????????
مختار : راه بلدے چون تـــــــو ڪه راه را گم ڪند ؛
نا بلدان را چه گناه ؟!????
ڪيان : راه را بسته بودند از بيراهه رفتم
هر چه تاختم مقصد را نيافتم !????
وقتے به نينوا رسيدم خورشيد بر نيزه بود????????
مختار : شرط عشــــ❤️ــــــق جنون است…….
ما ڪه مانديم ، مجنــــــــــون نبوديم????????
#التماس_دعا✋????????
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط شيما احمدي در 1395/10/16 ساعت 08:41:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید