بخل وسخی

🌺داستانی زیبا از عاقبت بخل🌺
امام صادق علیه السلام درباره بخل می فرمایند:
 إنْ کانَ الخَلَفُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ حقّا فالبُخلُ لماذا؟!
اگر پاداش و عوض دادن خداوند عزّ و جلّ حق است پس دیگر بخل ورزیدن چرا؟ (میزان الحکمه،ج‏1، ص505 )

آورده اند که روزى بخیلى با عیال طعام مى خورد. سائلى بر درآمد. زن خواست که سائل را طعام دهد. از شوهرش مى ترسید. به بهانه اى به در خانه آمد و نیم نانى در زیر جامه گرفت و به سائل داد. شوهر خبر یافت و وى را طلاق داد.

روزگارى برآمد. زن شوهر دیگرى اختیار کرد. روزى با این شوهر نیز طعام مى خورد. سائلى دیگر بر در آمد. خواست که وى را طعام دهد. گفت : مبادا این شوهر، خوى شوهر پیشین داشته باشد. از وى دستورى خواهم . دستورى خواست .

شوهر گفت : همچنین سفره طعام را بردار و به وى ده . زن طعام برداشت و در سراى باز کرد، شوهر پیشین خود را دید. فریادى از آن زن برآمد. شوهرش از خانه بیرون دوید که تو را چه شده ؟ گفت : این سائلى که مى بینى شوهر من بود و مال بسیار داشت اما بخل زیادى داشت ، به سبب بخل ، مالش از دست رفته و محتاج خلق شده .

مرد گفت : بهتر از این بشنو. آن درویشى که به در خانه شما آمد که وى را نیم نانى دادى که بدان سبب این مرد تو را طلاق داد، من بودم . درویش و محتاج خلق بودم . اما سخى و بخشنده بودم حق تعالى به سبب جوانمردى مرا توانگر گردانید و او را به سبب بخل ، وى را درویش و فقیر گردانید.
📚منبع: داستان عارفان ، ص 223.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.